خاطرات شیرین آیدا

تولد مامان

در ۱۸ بهمن سال ۱۳۸۹ تولد مامانم بود. البته ۴ بهمن بود اما چون دایی و زنداییم به ترکیه برای جنس آوردن رفته بودند نتوانستیم. من به آنها سفارش داده بودم که از آنجا برای من لپ تاپ بخرند. آنها دروغکی به من گفته بودند که: ۲۰ روز دیگر می آید. اما وقتی باز کردیم دیدیم بله لپ تاپ من آمده. خیلی خوش حال شدم. آن روز برای من خیلی خیلی خیلی خوش گذشت. ...
18 بهمن 1389

زیارت قم

در فروردین امسال من با پدر و مادرم و مادربزرگم به قم رفته بودیم. ما به زیارت حرم حضرت معصومه(س) و جمکران رفتیم. با فرینا (دختر خاله) حسابی بازی کردیم. من و فرینا هر چه قدر بازی میکردیم سیر نمیشدیم. هر جا که میرفتیم وسایل باربی روی دوشمان بود. موقع رفتن من اصلا نمیخواستم بروم. البته آن ها قبل از ما رفتند. هنوز آن ها نرفته بودند که پیتزا سفارش دادیم و همگی با هم خوردیم آن روزها برای من خیلی خیلی خیلی خوش گذشت. پایان ...
5 بهمن 1389

مهمونی

دیشب خونه ما مهمونی بود. عمو داود و زن عمو و کوثر با عمو عزیز و زن عمو ۲ شام خانه ما بودند. من با کوثر خیلی بازی کردم. خیلی خوش گذشت.
5 بهمن 1389

بنام خدا

   خدای مهربون               اولین مطلب خودمو با نام تو و با یاد تو شروع میکنم...               تو مهربون ترینی               برای تمام نعمت هایی که بما دادی تو را شکر میگویم ... ...
5 بهمن 1389
1